آنالیز قسمت آخر سریال فروپاشی (Undoing)؛ درس زندگی که کم توقع باشید!
به گزارش مجله جگوار، شاید شما هم به اندازه من از نتیجه و قسمت آخر سریال فروپاشی (undoing) نا امید شده باشید، چرا که طبق عادت همه علاقمندان فیلم و سریال های جنایی، حدس هایی زده بودیم و پیش بینی هایی داشتیم که نه تنها هیچ کدام درست از آب درنیامد، اتفاقا بی اندازه غافلگیرمان کرد.
به طور کلی، معتقدم، اگر سال 2020 هیچ چیز به ما یاد نداده باشد، به همه ما ثابت نموده که هرگز شرایط آن طور که امیدواریم پیش نمی رود. با این وجود همه ما به پیش رفتیم و این روزها را به نحوی گذراندیم. هر کدام به دنبال روزنه ای بودیم که این روز های سخت را برایمان روشن تر کند؛ مثلا می توان گفت که آخرین سکه های امید و انگیزه خود را برای سریالی درخشان از HBO خرج کردیم.
به مدت پنج هفته با سریال جنایی-معمایی شش قسمتی با میلیون ها نفر در سراسر دنیا همراه شدیم و داستان زوج درخشان منهتنی، گریس و جاناتان فریزر (نیکول کیدمن و هیو گرانت) که با دستگیری جاناتان به خاطر قتل معشوقه اش النا از هم جدا می شوند را در یک محبوبیت بین المللی شاهد بودیم.
فضای مجازی و اینترنت پر شده بود از حدس و گمان های متفاوت و پرشور که قاتل کیست؟، قتل چطور رخ داد؟ انگیزه چه بود و چه کسی بیشترین انگیزه را داشت؟ و هزاران فرضیه پیچیده دیگر!
جالب اینجاست که مانند بسیاری از فیلم ها و سریال های پر هوادار و هیجان انگیز، گروه های هواداری برای هر یک از کاراکترها به وجود آمد و جنگی نرم بین هر کدام درگرفت که سرکشی مختصری به برخی از آن ها خالی از لطف نیست.
گروهی علیه گریس بودند! با این دلایل که او یک خوابگرد است و در هنگام ارتکاب به قتل هوشیار نبوده و خشم از خیانت همسرش به اندازه کافی انگیزه خوبی است! گروهی دیگر فرانکلین (دونالد ساترلند) را مقصر می دانستند، چرا؟ چون مردی زناکار بود و از دیدن خود در چهره دامادی که هم اکنون باعث رنج دخترش شده متنفر بود چرا که همسرش را به یادش می آورد. او به راحتی با دلایل و شواهد متفاوت و با اجیر کردن قاتل و کشتن النا و مقصر نشان دادن جاناتان می توانست او را در حبس کند و انتقامش را هم از خود و هم از جاناتان بگیرد! او قطعا این کار را کرد، مگر اینکه نوه اش هنری (نوح ژوپ) قاتل باشد که از رابطه پنهانی پدرش اطلاع داشت و می خواست والدینش را در کنار هم نگه دارد. اما چطور ممکن است پسری نوجوان یک زن بالغ را بکشد!
تقریبا مطمئن بودیم که سیلویا (لیلی ربه) بود که بیشتر از همه انگیزه داشت. او محرم اسرار گریس بود و به دلیل رابطه عمیق و یاری به دوست صمیمی اش می توانست متهم باشد، یا انتقام یک رابطه مخفی قبلی با جاناتان را گرفت. او دادستان را هم می شناخت که این دیگر باید مهر تأییدی بر این فرضیه باشد، درست است؟ البته مطمئنا شوهر بدکار خود النا که از پذیرش بچه ای که متعلق به خودش نبود سر باز می زد هم مظنون دیگری در این داستان است یا سرایدار (با در نظر دریافت فاصله طبقاتی) یا هر کس دیگری.
از نظر من، همه ما حسابی درگیر این سریال پر ماجرا شدیم. ما به شدت تشنه یک خاتمه دلنشین بودیم. وقتی به انتهای داستان رسیدیم، دقیقا همان چیزی را که شایسته اش بودیم به دست آوردیم؛ درسی درباره اهمیت کاستن انتظارات. در بهترین حالت، می توانید استدلال کنید که این روش آشکارسازی معما در این سریال کاملا مناسب عصر مدرن و پیشرفته ما است. حدس می زنم که بعد از دیدن قسمت آخر سریال و پرده برداری از این راز که 6 قسمت ما را به دنبال خود کشاند، از خشم به شکستن تلویزیون یا صفحه نمایش خود فکر کردید! اما آرام باشید، جذابیت سریال به همین است.
باید اعتراف کرد که تعیین شدن هویت قاتل ناامید کننده بود. قصد ندارم کل داستان را برایتان تعریف کنم، بنابراین بگذارید فقط بگویم که در قسمت آخر همه چیز از هم پاشید. آنچه به طرز لذت بخشی پیش بینی شده بود غیر منتظره شد. خیلی از مسائل، آن طور که فکر می کردیم وحشتناک نبودند. تنش های کل سریال به شکل غیرقابل باوری حل شدند و مظنون واقعی از نظر ما اشتباه بود و فرایند پیچیده داستان تماشاچی را به حال خود رها کرد تا در حدس و گمان خود باقی بماند و با این شوک بزرگ دست و پنجه نرم کند.
بگذارید با یک یادداشت مثبت به خاتمه برسیم. این یک سریال شش قسمتی بود، نه هشت یا دوازده و یا بیست و چهار قسمت. تعداد کم اپیزودها، ارزش بازیگر را در قالب کاراکترهای این فیلم نشان می دهد و اگر عدالتی در دنیا وجود داشته باشد که معتقدم و تقریبا مطمئنم که هست، نوما دومزونی به خاطر عملکرد طوفانی اش به عنوان هیلی فیتزجرالد در نقش وکیل مدافع، برنده جایزه امی خواهد شد و سال آینده در پروژه های بسیاری پیشنهاد خواهد داشت.
در آخر باید بگویم، فقط باید بخاطر بسپاریم که کم توقع بودن، کلید خوشبختی است و هر چیز غیر از این باعث فروپاشی ما خواهد شد.
منبع: Guardian
منبع: دیجیکالا مگ